داستانی عاشقانه
تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم یک و نیم کیلو سبزی خوردن! همسرم آمد، بدوبدو خریدها را خانه گذاشت و رفت که به کارش برسد... وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم! یک و نیم کیلو نبود! از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد. حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر ...